محل تبلیغات شما



سه سال گذشته بود سه سال از نامه های آخر شب تو زمونه ی تلگرام و واتساپ ، از بغل های واقعی تو زمونه ی جاست بودن با دوستای اجتماعی ، از بوسه های روی چشم و پیشانی تو زمونه ی لباتو بخورم . سه سال گذشت ، من هرگز دختر بدقلقی نبودم راستش بی قلق بودم ، الانم هستم ، بهانه گیر و بی قلق دیروز گفتی علاقه ای نمونده ، حتی نگفتی از بین رفته ، گفتی کاملا از بین رفته تو ، تو که سه سال هرگز همچین حرفی رو به زبون نیاورده بودی حق داشتی ته دلم حق با تو بود و هست اولین
۷ صبح بود ، اوایل دی ماه برف های ریز آروم روی شیشه ی گرم ماشین آب میشدند راننده اسنپ خوابالو بود ، بر عکس من که صبحانه نخورده حجم زیاد استرسم رو پشت تند تند جویدن آدامس اکالیپتوس پنهان کرده بودم توی آینه بغل ماشین نگاه نصفه و نیمه ای به خودم انداختم ، فکر کردم حق دارد انقدر دوستم داشته باشد ، به نظر خودم دختر قشنگی بودم اونوقت صبح رسیدم . تو یکی از کوچه های خیابان انقلاب بود توی پله ها داشتم تمرین میکردم چطور سلام کنم ؟ بی تفاوت ؟ شاد و پر انرژی؟ لوندانه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایگاه مقاومت بیسیج نورولایت اهواز